سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
زخم خاطره
نویسنده : یاسر رحمانی
تاریخ : یکشنبه 89 اردیبهشت 5
زمان : ساعت 1:56 صبح

 

امشب دیگه تنها شده بابای من

خالی شده از نور تو شبهای من

بعد از غم جدم رسول خدا

اخر شدم از مادرم هم جدا

بار دگر بینم ورا کربلا

شب که می شه بابام میره کنار قبر مادر

می خواد کمک بگیره اون از حلم وصبر مادر

مادر من وای وای

سیاه شده بعد از تو حال وروز من

گریان شده عالم زاشک وسوزمن

شانه نشد مویم زبعدت دگر

بعد از تو کردم چادرت را به سر

تاکه کنم یاری بجایت پدر

مادر دیگه نمیزارم بابام تنها بمونه

بی یارویاور بشینه بازم کنار خونه

مادر من وای وای

مادر برام روضه می خوندی از حسین

می گفتی از شاه شهید عالمین

گفتی به من که با حسین سفر کن

از زندگی بعد از حسین حذر کن

بر روی نی بر راس او نظر کن

گفتی دیگه شروع میشه رنج و غم و اسیری

یادت باشه رقیه رو باید بغل بگیری

مادر من وای وای

یه روز میاد زینب تو بزرگ میشه

تو کربلااسیر دست گرگ میشه

صدای تو باز می رسه بگوشم

که پیرهنو من به حسین بپوشم

حالا باید جام فراق بنوشم

دشمن نمی زاره بازم حسینم ببینم

دیگه باید رو ناقه های بی جهاز بشسنم

مادر من وای وای




برچسب ها: حضرت زهرا(س) (20)، | نظر بدهید



مرجع دریافت قالب ها و ابزارهای مذهبی
Design By : Ashoora.ir


 

پایگاه جامع عاشورا