او رفت و از فراق دل ما کباب شد
گلهای باغ فاطمه یک یک گلاب شد
صحرا و دشت یکسره دریا شده زاشک
در یا تمام لجه گلگون حباب شد
نفرین حق به زاده ملجم که شام قدر
آمال شیعه یکشبه نقش برآب شد
بیچاره او که هیچ ندانست این گناه
آنسان کبیره بود که نتوان حساب شد
وقتی طبیب زخم سرش را نگاه کرد
رنگش پرید و گفت که مولا جواب شد
زینب صبور بود ولی بعد از این سخن
پشتش خمید و خانه صبرش خراب شد
چشمی که شهر کوفه ندیدست خفتنش
دیشب دگر برای همیشه به خواب شد
مویش اگر چه در تب حجران سپید بود
اما به وقت وصل زخونش خضاب شد
تا جای کهنه جامه او را کفن گرفت
از غصه اشک چشم حسن خون ناب شد
در هم شکست رکن هدایت ز پای بست
تا در تراب پیکره بوتراب شد
عزم جنان نمود قسیم بهشت و نار
مهمان بزم حضرت ختمی ماب شد
آن شب سر علی زجفای عدو شکست
در کوفه سر شکستن از آن لحظه باب شد
القصه این سه روز چه بگذشت بگذریم
تنها همین بدان که دل سنگ آب شد
آنکو مرا به عشق علی مبتلا نمود
یادش بخیر بانی کار ثواب شد
برچسب ها:
امام علی(ع) (10)،
|
نظر