سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
نفس بکش
نویسنده : یاسر رحمانی
تاریخ : یکشنبه 92 فروردین 25
زمان : ساعت 1:7 عصر

دیگر نمانده صبر و شکیبم نفس بکش

زهرا بمان که بی تو غریبم نفس بکش

قوت نمانده است به زانوی من ببین

رحمی کن ای معین و مجیبم نفس بکش

بنگر به لرزه ای که به دستم فتاده است

ای در هجوم فتنه حبیبم نفس بکش

درسینه مثل تو نفسم گیر کرده است

تا داغ تو نگشته نصیبم نفس بکش

من میروم مگر که طبیبی بیاورم

صبری کن ای یگانه طبیبم نفس بکش

بند آمده زبان من و خون سینه ات

دل خون زخمهای عجیبم نفس بکش

این جای دست کیست به گلبرگ یاس تو

کین سان زند به سینه لهیبم نفس بکش

خون مردگی کنج لبت می کشد مرا

ای حامی صبور و نجیبم نفس بکش

اصلا قرار اول ما اینچنین نبود

همپای هر فراز و نشیبم نفس بکش

***

دیگر کسی حریف یتیمان نمی شود

گفتی صبور باش به قرآن نمیشود

 




برچسب ها: حضرت زهرا(س) (20)، | نظر


وقتی خدا برای غمت گریه می کند
نویسنده : یاسر رحمانی
تاریخ : چهارشنبه 92 فروردین 7
زمان : ساعت 10:20 عصر

وقتی خدا برای غمت گریه می کند

بر آن مزار بی حرمت گریه می کند

وقتی که ابر با همه بخشندگی خویش

بر مهربانی و کرمت گریه می کند

وقتی که چرخ پیر؛ تمامی سال را

برقامت کمان و خمت گریه می کند

وقتی فلک زگردش ایام سوگوار

بر ماه و سال عمر کمت گریه میکند

وقتی غلاف تیغ پشیمان ز کار خویش

بربازوی پر از ورمت گریه می کند

وقتی که درب وا شده با ضربه لگد

برهتک حُرمت حرمت گریه می کند

وقتی که زخم سینه تان هم شبانه روز

در هر نفس به بازدمت گریه می کند

وقتی که مرتضی همه شب تا دم سحر

دور از دو چشم محترمت گریه می کند

ما هم تمام عمر عزادار مادریم

دل خون سوگواره غمهای حیدریم




برچسب ها: حضرت زهرا(س) (20)، | نظر


سنگ محک
نویسنده : یاسر رحمانی
تاریخ : دوشنبه 92 فروردین 5
زمان : ساعت 10:59 صبح

دردا که شیشه را به چه سنگی محک زدند

زخم دل نبی و وصی را نمک زدند

آتش زدند بوسه گه جبرئیل را

از شعله اش شراره به بال ملک زدند

بستند تا که دست خدا را به کوچه ها

برهم نظام هستی و کار فلک زدند

بردند آبروی جوانمردی و وفا

وقتی که بی پناه زنی را کتک زدند

اهل سقیفه عقده بدر و حنین را

با ضرب تازیانه به نام فدک زدند




برچسب ها: حضرت زهرا(س) (20)، | نظر بدهید


مادر که رفت ...
نویسنده : یاسر رحمانی
تاریخ : چهارشنبه 91 اسفند 30
زمان : ساعت 5:49 عصر

مادر که رفت حوصله را برد با خودش
عطر نماز نافله را برد با خودش
مادر که رفت تا به ابد از دیارعشق
شادی وشور قافله را برد با خودش




برچسب ها: حضرت زهرا(س) (20)، | نظر


مادر که نیست ...
نویسنده : یاسر رحمانی
تاریخ : چهارشنبه 91 اسفند 30
زمان : ساعت 5:48 عصر

وقتی جوانه نیست کجا عید می شود
مادر که خانه نیست کجا عید می شود
مادر بهانه همه عاشقانه ها ست
وقتی بهانه نیست کجا عید می شود




برچسب ها: حضرت زهرا(س) (20)، | نظر بدهید


ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
نویسنده : یاسر رحمانی
تاریخ : پنج شنبه 91 اردیبهشت 21
زمان : ساعت 6:38 عصر

 

سحر گهان که چمن بی قرار بلبل بود

مشام باد صبا پر زعطر سنبل بود

قنوت دست سحر غرق در توسل بود

به لب شکوفه تسبیح در تغزل بود

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

دل رمیده ما را انیس و مونس شد

زشوق دیدن او غنچه زد گریبان چاک

فتاده ولوله ای در تمامی افلاک

نهاد نور سماوات تا قدم بر خاک

نمود جلوه حدیث شریفه لولاک

خدا به خاطر خلق صدیقه اطهر

نموده خلق جهان و محمد و حیدر

جمال دلکش رویش بود خدا منظر

زبعد آمنه بر مصطفی شود مادر

جز او کجاست کسی کفو حضرت حیدر

ولی شناس و ولی یاور و ولی پرور

خدا ببین که چه منت نهاده بر سرمان

اجازه داده خطابش کنیم مادرمان

انیس و هم نفس فاتح حنین آمد

سرور قلب نبی فخر عالمین آمد

عزیز جان حسن مادر حسین آمد

دبیر مکتب و الگوی زینبین آمد

به وصف جلوه حسنش بس اینکه او حوراست

ثبوت درس جهادش قیام عاشوراست

 




برچسب ها: حضرت زهرا(س) (20)، | نظر بدهید


بغض از فاطمیه جامانده
نویسنده : یاسر رحمانی
تاریخ : دوشنبه 91 اردیبهشت 11
زمان : ساعت 12:29 عصر

آن شب که جسم دخت نبی را زخانه می‌بردند
تاب و توان و جان علی را زخانه می‌بردند
تب‌دار و اشک‌بار و شب تار و بی قرار
دریای دردهای علی را کرانه ...می‌بردند
آن نیمه شب بهانه خلق تمام خلقت را
بر شانه های زخمی دل بی بهانه می‌بردند
روشن‌ترین نشانه آیات نور راآرام
با جسم پر نشان بسوی بی نشانه می‌بردند
بر شانه های خیل ملک زیر نورروشن ماه
خورشید را به خاک‌سپاری شبانه می‌بردند
تنها نه اینکه همسر مولاومادر حسنین
روح تمام کون و مکان را به شانه می‌بردند
ما داغدار غربت آل کساء شدیم همه
زآن دم که دست بسته علی را ز خانه می‌بردند
اهل سقیفه زآتش این درب نیم سوز
تا خیمه های زینب کبری زبانه می‌بردند
از کوچه های شهر مدینه به دست خفاشان
بهر سه ساله دخترکی تازیانه می‌بردند
باور کنید گر آن میخ در امان می‌داد
هرگز سر حسین سرِ نیزه‌ها نمی‌بردند
سوی یزید ازین سفر شوم قوم پلید
رأس عزیز فاطمه را نوبرانه می‌بردند




برچسب ها: حضرت زهرا(س) (20)، | نظر



مرجع دریافت قالب ها و ابزارهای مذهبی
Design By : Ashoora.ir


 

پایگاه جامع عاشورا