امشب تمام آسمان در اختر افشانی بود
شهر مدینه روشن از انوار رحمانی بود
جبریل هم اندر جنان مست غزل خوانی بود
نور خدا اندر بر بانوی ایرانی بود
موسی کنار خانه اش مشغول در بانی بود
سجاد آل مرتضی تمثال احمد آمده
زین عباد الله در آل محمد آمده
برخیز و از میلاد او پرگل همه صحرا ببین
اندر زلال چشم او گل خنده شه را ببین
بر صفحه پیشانیش انوار یازهرا ببین
بر روی لبهای حسن الحمد لله را ببین
ریحانه ای خوش عطر و بو زانفاس سرمد آمده
زین عباد الله در آل محمد آمده
صهبای عیش عاشقان بار دگر در جوش شد
ساقی مستان ولا زین باده خود مدهوش شد
گهواره گردان علی ماه علم بردوش شد
ذرات کل کائنات اینک سراپا گوش شد
از نغمه داوودیش هر نغمه ای خاموش شد
آنکو مناجات شبش الحق سرآمد آمده
زین عباد الله در آل محمد آمده
امشب به بال معرفت تا کوی او پر می زنم
همچون کبوتر پر سوی شهر پیمبر می زنم
با گل در بیت حسین ابن علی در می زنم
تا از کرم دستم بگیرد در مکرر می زنم
گر وا نشد بر روی من با نام حیدر می زنم
باب مراد عالم از خلد مخلد آمده
زین عباد الله در آل محمد آمده
خلق پیمبر خوی او،همچون علی ابروی او
زهراست رنگ و بوی او،چون مجتیی گیسوی او
مثل حسین فاطمه زیباست ماه روی او
چون زینب کبراستی گویا قد دلجوی او
الحق اباالفضلی بود چشمان چون جادوی او
باشد نود هم پیش ما چون بهر ما صد آمده
زین عباد الله در آل محمد آمده
برچسب ها: امام سجاد(ع) (1)، | نظر