نویسنده : یاسر رحمانی
تاریخ : دوشنبه 89 شهریور 8
زمان : ساعت 9:13 عصر
تا طبیب امشب سر شیر خدا وا میکند
باغی از آلاله را زینب تماشا می کند
قطرهء اشکی فرومی افتد از چشم حسن
مجلس امن یجیبی باز بر پا می کند
یک طرف بنشسته سالار شهیدان جهان
با دعا بهر شفا خود را تسلا می کند
آن طرف عباس دور از چشم گریان همه
تا ببیند روی بابا را تقلا می کند
دست او لرزان،رخش مهتاب و زخمش بس عمیق
باز بهر حال زینب درد حاشا می کند
التماسی مثل اینکه ای پدر با من بمان
چشم زینب از پدر امشب تمنا می کند
پیرهن چسبیده بر بستر زحجم لخته خون
آدم امشب یاد حال و روز زهرا می کند
امشبه حیدر شبیه روضه های فاطمست
پای روضه زینب کبریست غوغا می کند
از صدای ناله وا غربتای کوفیان
درد و غم در سینه جن و ملک جا می کند
برشفای مرتضی تنها نه مردم در زمین
حضرت جبریل هم در عرش نجوا می کند
زیر لب گوید طبیب این جمله (حیدر رفتنی ست)
لیک بهر گفتن این راز پروا می کند
برچسب ها: امام علی(ع) (10)، | نظر بدهید