آن کعبه ای که قبله گاه عالمین است
خود قبله ای دارد که نامش کاظمین است
بال ملک جارو کند صحن و سرایش
جبریل دربان است بر باب الرضایش
اینجا بهشت است و به جنت راه دارد
زائر برای بازگشت اکراه دارد
آنجا قیاسی بین خوب و بد نگردد
هرگز گدایی دست خالی ردنگردد
امشب بیا بار دگر ماتم بگیریم
بادل میان صحن مولا دم بگیریم
باب الحوائج ساکنان شهر طوسیم
همسایگان حضرت شمس الشموسیم
مانوس با مهر شما جان و تن ماست
عمریست طوق عشقتان در گردن ماست
ماآمدیم اینجا دوباره پربگیریم
باید برایت گریه را از سر بگیریم
با یاد آن زندان که درآن پیر گشتی
افسردی و هم ناله با زنجیرگشتی
بایاد وقتی که تورا دشنام دادند
تو صبر کردی نام تو کاظم نهادند
بایاد آن گونه که نیلی شد زسیلی
بایاد جام زهر و رنگ سبز و نیلی
تصویری از کرببلا ترسیم کردی
لب تشنه جانت را به حق تقدیم کردی
برچسب ها: امام کاظم(ع) (3)، | نظر